شعر «هایپریون» دربارهی اینکه انسان هر چه قدر رشد کنه و به مراتب بالاتری دست پیدا کنه همچنان اسیر جسم و برخی نیازهای اولیه اونه و به علاوه همه انسانها در ابتدا مرحلهای رو گذروندن که بسیار ناتوان و نیازمند بودن. «هایپریون» در واقع نام طویلترین درخت جهانه که در اینجا انسان به اون تشبیه شده. این یکی هم مربوط به دوران دبیرستانه و برخی از ابیاتش رو فکر کنم که فراموش کردم. 😁

این یکی رو هم در دوران دبیرستان نوشتم. بیشتر از این ها بودش ولی خب در یاد ندارم 😁 حالا چرا این موضوع رو انتخاب کردم داستان داره که اینجا بعدا میارم.

این یکی رو اگر بشه اسمش رو گذاشت بحر طویل در وصف ریاضیات نوشتم. انگارش همون فارسی سره ریاضی هستش و قرار بود که این حالا اگر بشه اسمش رو گذاشت شعر خیلی طولانی باشه و همون طور که خواهید خوند پر از استعاره است. (به نظر خودم وجود زیاد استعاره برای برای شعرهای طولانی جالب تره چراکه مدام تکرار میشه) برنامه داشتم که چندی از ثابت های ریاضی مثل عدد پی و قوانین مهم هندسه و نظایر رو در این شعر بیارم ولی خب فرصت نشد. این هم مربوط به دوران دبیرستانه.

این هم در وصف باران آبان، معمولا تهران تا آبان ماه خبری از بارون نیستش (از اول تابستون)؛ تابستون و مهر معمولا گرم هستند و از آبان هستش که کم کم بارون شروع میشه (البته بعضی سال ها اینطوریه) این هم در دوران دبیرستان در انتظار بارون آبان نوشتم.

این یکی درباره وقتشناسیه؛ بیشتر برای تمرین وزن شعر این رو نوشته بودم و مربوط به دوران دبیرستانه.

«تا نباشد چیزکی» هجویست درباره اینکه گاهی حرف مردم بسیار بیخود است. این شعر هم مربوط به دوران دبیرستان است. پیشاپیش از ادبیات به کار برده شده در این شعر عذر میخواهم.

دقیقاً نمیدونم که انگیزه من از نوشتن این شعر چه بودهست؟! (یعنی یادم نمیاد 😁) (گرچه اساساً سرگرمی بوده و قبلا هم اشاره کردم). ولی مشخصه که فکری نه چندان کم پشتش هست و تاثیرپذیرفته از آموختههای دوران دبیرستانه. فلسفه و عرفان کلا جالبه و در اون زمان که تازه با مولانا آشنا میشیم که دم از اسرار و اینها میزند فضای جذابی رو ایجاد میکنه. حتما این فضای جالب باعث ایجاد انگیزه میشه. این نسخه اکتبر 2016 هست که من پیداش کردم با کمی تغییر.

این شعر رو درباره «تقلب کردن سر جلسه امتحان» نوشتم. ماجرا از اونجایی شروع شد که یک کانال تلگرامی درخواست داده بود تا کاربرا شعرهای طنزشون رو بفرستن تا به صورت ویس در بیارن. منم این نظم رو نوشتم و براشون ارسال کردم (دوران دبیرستان). لازم به گفتن نیست که خوششون اومد و تو کانالشون گذاشتن 😁. شما هم بخونید و لذت ببرید.

اولین شعر شعربلاگ رو «بارون اردیبهشت» انتخاب کردم هم اینکه اردیبهشته هم اینکه به نظرم همه پسند باشه. یادمه یکی از دوستان دبیرستان میگفت شعر عمو پورنگه؟ 😂 ؛ بله به نظرم شعرش کمی کودکانه هم هست این شعر رو در اردیبهشت ماهی در دوران دبیرستان نوشتم. تاریخ دقیقش در دسترس نیست 😁. یه خوبی بارون بهار اینه که آدم یخ نمیزنه به خصوص بارون اردیبهشت. بوی گل و سبزه هم که بهش اضافه میشه خیلی دلچسب میشه و ویژگی مخصوص بارون در این موقع از ساله.